اگر به یک وب سایت یا فروشگاه رایگان با فضای نامحدود و امکانات فراوان نیاز دارید بی درنگ دکمه زیر را کلیک نمایید.
ایجاد وب سایت یادسته بندی سایت
محبوب ترین ها
پرفروش ترین ها
پر فروش ترین های فورکیا
پر بازدید ترین های فورکیا
برچسب های مهم
پیوند ها
( -- قابل ویرایش )
تعداد صفحه : 156
به نام خدا گل مريم وفا كنيم وملامت كشيم و خوش باشيم كه در طريقت ما كافريست رنجيدن (حافظ) اين يك داستان نيست ، يك خواب هم نيست ، يك زندگي است آن هم واقعي واقعي . . . در سال1340درخانواده ايي متوسّط و مهربان به دنيا آمدم . پدرم كارمند ساده دريك ادارة دولتي بود . من فرزند سوّم خانواده بودم و آخرين فرزند ، آنها اسمم را ، ارمغان نهادند زيرا من را هديه اي از طرف خدا مي دانستند . برادربزرگم نامش علي بود و خواهرم ارغوان نام داشت . مرور زمان و كودكي را چون ابر و باد كه درگذرند ، درك نكردم ، تا به سن هفت سالگي رسيدم . پدرو مادرم سعي فراوان در تربيت صحيح ما فرزندانشان مي نمودند ومن را دريكي از بهترين و نزديكترين مدارس آن زمان ، نام نويسي كردند . روز اوّل مدرسه گويي طوفاني در دلم به پا شده بود . صبح موقعي كه با مادرم براي مدرسه رفتن آماده شده بوديم ، خانم همساية ديوار به ديوار ما نيز از خانه اشان بيرون آمد . آنها شروع به صحبت و احوال پرسي با هم كردند و من يك پسربچّة ، تقريباْ هم سن و سال خودم را ديدم ، كه خودش را پشت مادرش پنهان مي كرد . خانم همسايه دست پسرش را گرفت و از پشت سرش او را به جلو آورد و نزديك من شد . آن پسركه تا به حال او را نديده بودم ، همكلاسي من بود . مادرم گفت : ارمغان خانم اين آقا پسر خجالتي همكلاسي توست . او به سمت من آمد و سلام كرد . پاك ماتم برده بود . مادرم گفت : ارمغان خانم ، جواب سلام يادت رفته؟ با دستپاچگي گفتم : سلام . جلو آمد و گفت : اسم من ارسلانه و دستم را محكم گرفت . دستهايش سرد ، سرد بود ولي برعكس ، دستهاي من گويِ آتش . اين اوّلين پيوند من و ارسلان بود . گويي طنابي محكم ، دستهاي ما را به هم گره زده بود . دركلاس درس نيز دريك ميز و
قسمتی از محتوی متن پروژه میباشد که به صورت نمونه ، بعد از پرداخت آنلاین در فروشگاه فایل آنی فایل را دانلود نمایید .
« پرداخت آنلاین و دانلود در قسمت پایین »
مبلغ قابل پرداخت 52,416 تومان